جریان شناسی سیاسی بخش اول(وضعیت جریانات سیاسی در سه دوره پیش از انقلاب اسلامی)
تعریف : جریان شناسی سیاسی در ساده ترین تعریف عبارت است از شناخت بستر ها و چگونگی شکل گیری احزاب سیاسی همراه با تعامل و نزاع میان آنها که پیش از آن نیز آشنایی با مبانی فکری هریک از انها ضروری است اما غالبا جریان شناسی سیاسی با شناخت احزاب و گروه های سیاسی مشتبه شده وعده ای تحت همین عنوان صرفا به معرفی چند یا تعداد زیادی از تشکل های سیاسی پرداخته اند و در مقابل عده ای دیگر نیز به جهت گسترش موضوع ، هرگونه پرداختن به این مقوله را تخطئه کرده و آنرا ارزیابی می کنند .
اگر چه استدلال گروه دوم تا اندازه ای منطقی به نظر می رسد اما این امر نباید مانع هرگونه پرداختن به این موضوع باشد . چرا که جریان شناس سیاسی از مقولات سهل و ممتنع به شمار می رود سهل از آن جهت که پرداختن به هر حزب و گروه تحت عنوان جریان سیاسی توجیه پذیر می گردد و ممتنع از آن رو که امکان پردازش به همه ابعاد جریانات سیاسی در مجموعه ای محدود میسور نمی گردد . لذا آنچه در این مجال و مقال می گنجد نه جریان شناسی سیاسی به معنای واقعی و نه شناخت احزاب صرف می باشد چرا که رابطه این دو از نوع «عموم و خصوص مطلق » است یعنی برای شناخت جریان های سیاسی آشنایی هر چه بیشتر با احزاب ضروری و اجتناب ناپذیر است اما شناسایی حتی کامل احزاب به معنای جریان شناسی سیاسی نیست. از همین رو در تعریف جریان شناسی سیاسی آمده است :«به شناسایی بستر ها و زمینه های شکل گیری احزاب سیاسی و تعامل مثبت و منفی میان آنها جریان شناسی سیاسی گفته میشود.»
بخش اول: وضعیت جریانات سیاسی در سه دوره پیش از انقلاب اسلامی
الف - دوره اول : عصر مشروطه ( 1284-1304 )
نقش جریان مذهبی در پیروزی قیام مشروطه خواهان از اهانت نوژ بلژیکی به روحانیت، حادثه کرمان، مهاجرت صفری و تحصن سیدمحمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی در حرم حضرت عبدالعظیم تا مهاجرت کبری و حرکت علمای تهران به سمت قم بویژه حضور شیخ فضلالله نوری و سایر اقداماتی که منجر به صدور فرمان مشروطیت گردید، هویداست. اما آرایش گروههای سیاسی داخل مجلس بویژه ترکیب هیأت رئیسه (صنیعالدوله ـ رئیس، وثوقالدوله ـ نایب رئیس اول، امینالضرب ـ نایب رئیس دوم) و به توپ بستن مجلس اول توسط محمدعلی میرزا که به توصیه اجانب و به دست روسها صورت گرفت، بیانگر ناخرسندی دولتهای استعماری از «اسلام سیاسی» و زیر پا نهادن تز «جدایی دین از سیاست» بود. این مقصود از افزایش حضور گروههای چپ و راست در مجلس دوم کاملاً آشکار میگردد.
جریان چپ که با «انجمن غیبی» در شکلگیری مشروطه ایفای نقش میکرد در مجلس دوم با حزب «اجتماعیون عامیون» (سوسیال دمکرات) وارد عرصه رقابتی انتخابات شد اما پس از چندی دارای دو گرایش متفاوت گردید کارگران آذربایجان که دارای گرایش افراطیتر بودند «حزب عدالت» را (در سال1917 و همزمان با پیروزی بلشویکها در روسیه) در باکو به رهبری بهرام غفارزاده و صادقزاده با گرایش کمونیستی ایجاد کردند که نخستین تشکل کمونیستی رسمی در تاریخ ایران میباشد.
حزب عدالت سه سال بعد همزمان با ورود ارتش سرخ به رشت نام خود را به «حزب کمونیست ایران» تغییر داد و نخستین کنگره خود را در انزلی برگزار کرد. بدین ترتیب شاخهای از حزب کمونیست شوروی در کشورمان مشغول فعالیت گردید. که رهبران اصلی آن را افرادی چون کامران آقازاده، حیدر عمواوغلی، پیشهوری و سلطانزاده به عهده داشتند.
پس از فتح تهران و انتخابات مجلس دوم، در حالیکه 28 نفر از دمکراتها مثل علیاکبر دهخدا وارد مجلس شده بودند 36 نفر از اعتدالیون حضور داشتند به این ترتیب در مجلس اول اثری از احزاب نبود و اقدامات سیاسی از طریق انجمنهای محلی و مخفی ادامه یافت که تعداد آنها را تنها در تهران 180 مورد ذکر کردهاند.
شایان ذکر است اعتدالیون به دو دسته تقسیم شدند دستهای آزادیخواه و دستهای روحانی و دمکرات هم دور سید محمد کمره جمع شدند روزنامه ستاره ایران را منتشر کردند و بر ضد حزب دمکرات «تشکیلات دمکراتهای ضد تشکیلی» را راه انداختند. با آغاز جنگ جهانی مجلس تعطیل شد و هر دو حزب دمکرات و اعتدالی منحل شدند.
در مجلس چهارم مدرس حزب اصلاحطلبان را در مقابل سوسیالیستها که از ائتلاف دو حزب منحل شده به رهبری محمدصادق طباطبایی و سلیمان میرزا ایجاد شده بود راه انداخت. در مجلس پنجم رضاشاه برای کنترل مجلس حزب دمکرات مستقل را که بعداً «تجدد» نام گرفت در کنار احزاب موجود ایجاد کرد این حزب با شعار دفاع از «جمهوریت» اکثریت مجلس را بدست گرفت اما مخالفت مدرس موجب انشعاب آنها به فراکسیونهای تجدد، قیام، آزادیخواه، ملیون و تکامل گردید که مجلس پنجم را در اختیار رضاشاه قرار دادند.
بدین ترتیب در نخستین عرصه رویارویی جریانات وابسته به بیگانگان با جریان مذهبی، جریان اصلی ملی گرای لیبرال مسلک و جریان چپ مارکسیستی با یکدیگر متحد گردیده و با به دار کشیدن شیخ فضل الله نوری به عنوان نماینده مذهبیون ، پیروز میدان گردیدند. سید عبدالله بهبهانی یکی دیگر از رهبران نهضت مشروطه در منزل خود به دست عوامل لیبرالیسم کشته شد و آیت الله سید محمد طباطبایی نیز خانه نشین گردید.
با افزایش قدرت ناسیونالیست های راست گرا که شخص رضا خان آن را نمایندگی می کرد تلاش های بسیار زیاد مرحوم مدرس که اینک به تنهایی جریان مذهبی را رهبری می کرد ره به جایی نبرد و رضا خان موفق شد با طرح جمهوریت استبداد دیگری را با عنوان سلطنت پهلوی پایه ریزی کند. البته در این میان همراهی ساده انگارانه برخی از علما و همچنین ندامت میرزای نائینی از نگارش کتاب «تنبیه الامة و تنزیه الملة» به عنوان پشتوانه تئوریک مشروطه خواهی را نباید نادیده انگاشت.
در هر صورت نتیجه اصلی تنازع میان جریانات فوق عاید لیبرالیسم بهره بری انگلیس و نمایندگی رضا خان گردید که مأموریت داشت همزمان در دو جبهه بجنگد یکی مقابله با گسترش مارکسیست ها و دوم تحدید دین و حذف تدریجی اسلام سیاسی . به همین منظور رضا شاه از یک طرف اقدام به ترویج فرهنگ ضد اسلامی غرب نظیر پوشش غیر بومی و اسلامی و کشف حجاب نمود و از طرف دیگر میدان را برای جریانات انحرافی و ضد شیعی امثال احدی کسروی و بهائیت باز میکرد.
ب - دوره دوم : نهضت ملی شدن صنعت نفت ( 1332 – 1320 )
پس از سقوط رضا شاه در شهریور 20 و روی کار آمدن شاه جوان فضای باز سیاسی به شکل بی سابقه ای فضا را برای تشکیل احزاب سیاسی از جریانات مختلف فراهم ساخت.
در جریان چپ هنوز یک ماه نگذشته بود که گروه 53 نفره مارکسیست های از زندان رها شده حزب توده را تأسیس کردند که به یکی از تشکل های بزرگ و گسترده کشورمان تبدیل شد این حزب علاوه بر نفوذ در ارکان مهم دولت ، به سرعت در سراسر کشور ریشه دوانید که از جمله دلایل موفقیت آن عبارتند از : 1- توجه روشنفکران تحصیل کرده به شعار های ضد سرمایه داری و انقلابی آن 2- تطابق شعارهای مساوات با عدالت اسلامی 3- امید طبقه کارگر و کشاورز رنج کشیده به انقلابات زود بازده 4- پشتیبانی کشور قدرتمندی مثل شوروی سابق در همسایگی ایران.
از همین رو جریان چپ مارکسیستی توانست علاوه بر کسب پایگاهی که از طریق حزب توده برای خود عبارتند از : 1- فرقه دمکرات آذربایجان 2- فرقه دمکرات کردستان 3- حزب زحمتکشان ملت ایران 4- جبهه مترقی 5- جمعیت رهایی کار و اندیشه 6- سازمان نظامی حزب توده 7- سازمان جوانان حزب توده 8- تشکیلات دمکراتیک زنان9- جمعیت ایرانی هوادار صلح 10- جمعیت ملی مبارزه با استعمار 11- شورای متحده کارگری
با این وجود جریان چپ به رغم نظم تشکیلاتی و استفاده از موج احساسات ضد سرمایه داری نتوانست کارنامه موفقی در این دوره 12 ساله (1332-1320) بر جای نهد که عمده ترین دلایل آن عبارتند از : 1- مقابله رو در روی مارکسیسم با دین و مذهب 2- وابستگی علنی و مستقیم به قدرت های بیگانه 3- اختلافات درون سازمانی که به انشعابات متعدد می انجامید 4- عزم جدی رژیم جهت مقابله با آن و نفوذ ساواک در تشکل های مخفی وابسته به آن 5- موضع مخالف در جریان ملی شدن صنعت که به شدت بر وجهه داخلی ضربه زد و وابستگی آن را به اجانب آشکار ساخت.
اما برخلاف جریان چپ ، جریان لیبرالیسم که در این مقطع احزاب فراوانی آن را نمایندگی می کرد در جهت ملی شدن صنعت نفت با جریان مذهبی متحد گردید و حتی در قتل رزم آرا به عنوان مخالف سرسخت نهضت ملی شدن نفت به دست فدائیان اسلامی همراهی کرد.
از دیگر موارد فعالیت مثبت لیبرالیست ها در جریان ملی شدن صنعت نفت می توان به تلاش های حقوقی مصدق و سخنرانی 11 ساعته حسین ملکی در مجلس اشاره کرد اما نخستین بیانیه رسمی جهت فراخوان بسیج عمومی را آیت الله کاشانی صادر کرد که مصدق در مجلس خواند.
اقدامات شجاعانه مرحوم نواب صفوی به عنوان رهبر فدائیان اسلام که با حمایت آیت الله کاشانی صور می گرفت. و نقش آیت الله کاشانی در هدایت و رهبری حضور مردم در راهپیمائیها و عرصه عمومی جهت ملی کردن صنعت نفت بر احدی پوشیده نیست اما عملکرد مصدق پس از تشکیل دولت ملی و مقابله جریان لیبرالیسم با مذهبیون به اندازه ای آزار دهنده و آشکار بود که از جلوه های بارز ان زندانی بودن 18 ماه نواب صفوی در طول دولت دو ساله مصدق بود که نه تنها تلاش های شخص کاشانی برای آزادی وی موثر واقع نشد بلکه سفارشات شاه به مصدق در این خصوص نیز افاقه نکرد.
از همین رو نیروهای مذهبی خطر لیبرالیسم را جدی تر از استبداد پهلوی قلمداد کرده در جریان کودتای 28 مرداد ، دولت مصدق تنها ماند و سود تقابل این دو جریان باز به جیب پسر ارشد رضا خان رفت که پس از کودتا به جای انگلیس از حمایت آمریکا برخوردار بود.
خصوصیت کارکرد مشترک انگلیس و آمریکا در ایران مقابله همزمان با دو جریان مارکسیست و اسلامی بود پس از کودتا به دلیل مقابله جریان چپ با خواست عمومی ملت ایران و لو رفتن سازمان مخفی حزب توده در سال 33 عملا اثری از ان باقی نمانده بود و اینک همه توان رژیم و غرب معروف حرف اسلامی سیاسی، کمرنگ کردن ارزش های مذهبی و تحدید قدرت شیعه می گردید که از نمونه های بارز آن گذاشتن نقطه پایانی بر اسلام انقلابی با اعدام نواب صفوی و سه تن از همرزما نش بود.
ج - دوره سوم ، قیام پانزده خرداد و شکوفایی مذهبیون
نقطه اوج این حرکت به سال های 1342- 1339 باز می گردد که با روی کار آمدن جان اف کندی در آمریکا ف اصلاحات از بالا به پایین در کشور های متحد ایالات متحده در دستور کار کاخ سفید قرار گرفت.
اصلاحات ارضی ، انقلاب سفید ، لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی از جمله این اقدامات بود که در هر کدام یک از آنها به نوعی منافع ملی و ارزش های اسلامی نادیده گرفته می شد.
با از دست رفتن مرجع سیاسی و دینی ایران همه نگاه ها متوجه حضرت امام خمینی (ره) گردید که محوریت وی جان تازه ای نه تنها به جریان مذهبی بلکه به مشی مبارزه با رژیم بخشید.
نخستین حرکتهای سیاسی امام خمینی (ره) به سالهای اولیه پس از سقوط رضاشاه باز میگردد. اولین سند مکتوب سیاسی ایشان در سال 1323 با عنوان «قیام» بیانیهای بود علیه حکومت استبدادی و این در حالی بود که سایر رجال سیاسی دوره شاه جوان را فضای باز پس از استبداد خوانده و به نقد دوران دیکتاتوری رضاشاه میپرداختند. در همین سال بود که حضرت امام (ره) کتاب کشفالاسرار را دررد کتاب «اسرار هزار ساله» حکمیزاده نوشت.
در دهه 30 فعالیت سیاسی حضرت امام علاوه بر تربیت شاگردانی که بعدها یاران انقلاب گردیدند تلاش برای جلوگیری از اعدام مرحوم نواب صفوی بود که اقدام به نامه نگاری به سران رژیم کرد و از آیتالله بروجردی خواست در اعتراض به این اعدام وارد عمل شود که البته نتیجه نگرفت. اما فعالیت سیاسی حضرت امام (ره) در دهه 40 بسیار متفاوت از دهه گذشته بود که بخشی از آن به دلیل اتفاقاتی بود که در همان ماههای اول این دهه رخ داد.
نخستین اتفاق مهمی که در روند فعالیت سیاسی نقش بسزایی داشت ارتحال آیتالله بروجردی در فروردین 1340 بود. این اتفاق علاوه بر آنکه ضایعهای بزرگ برای مرجعیت شیعه بود برای رژیم نیز به عنوان یک عامل تسهیل کننده بشمار میرفت چرا که دقیقاً آن بزرگوار در ماههای پایانی عمر خویش (اسفند 1339) به مخالفت علنی با اصلاحات ارضی پرداخته بود. علاوه بر این رژیم تلاش میکرد پایگاه مرجعیت پس از ایشان را از قم به نجف منتقل سازد از همین رو نسل جوان روحانیت که نگران این امر بودند به منظور چارهجویی گرد هم آمدند. علامه طباطبایی، شهید بهشتی، مرتضی مطهری، مرحوم طالقانی از جمله کسانی بودند که در این خصوص به گفتگو پرداختند و حاصل آن در کتابی به نام «بحثی در مرجعیت روحانیت» منتشر شد. (این اثر را مهمترین کتاب 50 ساله اخیر کشور خواندهاند)
مهمترین تصمیمات این گروه که در کتاب مذکور نیز قید شده است عبارتند از:
1ـ نیاز به یک سازمان مستقل مالی برای روحانیت 2ـ لزوم یک شورای فتوا 3ـ تفسیری از اسلام به عنوان یک شیوه کامل زندگی 4ـ توسعه اجتهاد به عنوان ابزاری برای تطبیق با شرایط متغیر 5ـ تجدید حیات اصل امر به معروف و نهی از منکر و... موضوعاتی که زمینه را برای فقه پویا فراهم میساخت.
اتفاق دیگری که در همین ایام رخ داد درگذشت مرحوم آیتالله کاشانی بود فقدانی که بیش از هر چیز لزوم ظهور پرچمداری برای برگرفتن علم مبارزه روحانیت شیعه علیه حضور و نفوذ اجانب و مزدوران آن را آشکار میساخت. حضرت امام (ره) در این خلاء برای مقابله با برنامههای رژیم وارد عمل شدند یکی از مهمترین اقدامات رژیم در راستای برنامههای اصلاحی، تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که به طور غیرقانونی در هیأت دولت به تصویب رسید. این مصوبه سه موضوع اساسی را در بر داشت: 1ـ حذف اعتماد به دین اسلام از شرایط نمایندگی 2ـ سوگند به کتاب آسمانی به جای قرآن مجید در مراسم تحلیف 3ـ اعطای حق انتخاب کردن و انتخاب شدن به زنان که بندهای اول و دوم در راستای حذف تدریجی اسلام و بند سوم به منظور سو استفاده از نام و حقوق زنان توسط حضرت امام (ره) ارزیابی شد. لذا معظمله مبارزه علیه آن را آغاز کرد و پس از دو ماه مبارزات ایشان منجر به لغو لایحه گردید اما رژیم سیاستهای خود را در قالب «انقلاب سفید» دنبال کرد. پس از حمله نیروهای نظامی به فیضیه امام فتوای تحریم « تقیه » را صادر کرد و مشی سکوت در مقابل شاه را به چالش کشید.
این حرکت امام که به عنوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزه انقلابیون مذهبی به شمار میرود از یک سو رژیم شاه را بر سر دو راهی خطرناک قرار داد که یک راه آن به گسترش مبارزه با رژیم منتهی میشد و راه دیگر آن مقابله با نیروهای مذهبی و اسلامگرایان که عاقبت بد فرجامی را برای رژیم در پی داشت. از سوی دیگر موج بازگشت به اسلام در میان روشنفکران، انقلابیون و روحانیت زنده گردید و رهبری مبارزه علیه رژیم به دست روحانیت مبارز افتاد. با فرا رسیدن ماه محرم حضرت امام پیشنهاد کردند علما و مراجع و خطبا نسبت به اعمال رژیم دست به افشاگری زده و خود ایشان در عصر عاشورا (13 خرداد 42) سخنرانی تند و صریحی ایراد فرمودند که شخص شاه را مورد حمله قرار داد و او را با یزید مقایسه کرد و فاجعه فیضیه را به کربلا تشبیه نمودند. این اقدام امام هزینه برخورد رژیم با ایشان را افزایش میداد چرا که دستگیری و شهادت ایشان واقعه شهادت امام حسین (ع) را در یادها زنده میکرد.
دستگاه طاغوت که صدای فروریختن پایههای حکومتش را میشنید در یک اقدام عجولانه دستور جلب و حبس امام را 24 ساعت بعد صادر کرد. پخش خبر دستگیری حضرت امام (ره) موج اعتراض مردمی در سراسر کشور بویژه شهرهای تهران، قم، مشهد، شیراز، اصفهان، تبریز و ورامین را بدنبال داشت که روش سرکوب نه تنها آن موج را خاموش نساخت بلکه آتش زیر خاکستری شد که 15 سال بعد شعلههای آن با خشم ملت مسلمان ایران نمایان گردید.
منبع: سراج اندیشه