الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین علی علیه السلام
روحیهى تهاجم در مقابلهى با زورگویان بینالمللى. یک وقت هست که زورگویان بینالمللى مىآیند و میگویند که آقا شما فلان کار را کردهاید و ما رفع و رجوع مىکنیم و نه واللَّه، نه باللَّه...؛ ولى یک وقت هست که تهاجمش، تهاجم زورگویانه است؛ بهترین دفاع در چنین مواقعى هجوم است. زورگویان بینالمللى، نقاط ضعف زیادى دارند: جنایت میکنند، فساد میکنند، به حقوق بشر تجاوز میکنند، به حقوق ملتها تعدى میکنند، انسانها را لگدمال میکنند و همهى کارهاى زشت را انجام میدهند؛ آخر هم طلبگار همهاند! خب، نقاط ضعفشان، با حالت تهاجمى و با حالت طلبگارى، گفته و بیان بشود. اینجور نیست که ما براى تهاجمات سیاسى بینالمللى، بخواهیم پاسخ پیدا کنیم. یک وقتى از بنده - سالهاى اوایل - میپرسیدند که آقا، شما در مقابل این حرف چه جوابى دارید؟ میگفتم ما جواب نداریم؛ ما ادعا داریم و مدعى اینها هستیم؛ در قضیهى زن مدعى هستیم؛ در قضیهى حقوق بشر مدعى هستیم؛ در قضایاى حقوق اساسى انسانها مدعى هستیم. ما مدعى اینها هستیم؛ ما در مقام پاسخگویى نیستیم. چرا باید سوال بکنند تا کسى مجبور باشد پاسخ بدهد؟ آنها بىجا میکنند سؤال و ادعا میکنند. این روحیه، روحیهى خوبى است؛ روحیهى انقلاب این است؛ این است که حقیقت را روشن و درخشان میکند.
گفتمان عمومى دولت اینهاست؛ به طور خلاصه: زندهکردن و بازسازى برخى خصوصیات جوهرى انقلاب و منطق امام؛ و مقابلهى با کسانى که میخواستند این ارزشها و این مفاهیم اساسى را منسوخ کنند، یا از بین ببرند، یا ادعا میکردند که منسوخ شده و از بین رفته؛ این چیز باارزشى است. این خصوصیت دوم و امتیاز دومى است که در این دولت هست.
امتیاز سوم هم روحیهى مردمى و خاکى این دولت است؛ این هم خیلى باارزش است؛ این را قدر بدانید. شما امتیازتان به تشخص ظاهرى و شکل و قیافه نیست؛ امتیازتان به همین است که خودتان را با مردم همسطح کنید، به شکل مردم و در میان مردم باشید، با مردم تماس بگیرید، با آنها انس پیدا کنید، از آنها بشنوید. این امتیاز بزرگى است و در شما هست؛ آن را حفظ کنید و نگه دارید.
سادهزیستى - بخصوص در خود آقاى رئیسجمهور - خوب و برجسته است و چیز باارزشى است؛ در مسئولین هم - کما بیش؛ یک جایى کمتر، یک جایى بیشتر - بحمداللَّه هست. سادهزیستى چیز بسیار باارزشى است. ما اگر بخواهیم تجمل و اشرافیگرى و اسراف و زیادهروى را - که واقعاً بلاى بزرگى است - از جامعهمان ریشهکن کنیم، با حرف و گفتن نمیشود؛ که از یک طرف بگوئیم و از طرف دیگر مردم نگاه کنند و ببینند عملمان جور دیگر است! باید عمل کنیم. عمل ما بایستى مؤید و دلیل و شاهد بر حرفهاى ما باشد تا اینکه اثر بکند. این خوشبختانه هست. فاصلهتان را با طبقات ضعیف کم کردهاید و کم نگه دارید و هر چه که ممکن است آن را کمتر کنید. این سهتا خصوصیت و امتیاز است.
«من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق». این وظیفهى بنده هم هست، وظیفهى همه هم هست. اگر چنانچه این خصوصیات را در مجموعهى دولت کنونى قدردانى نکنیم و تشکر نکنیم، طبعاً خدا را خوش نمىآید. خداى متعال دوست دارد که از کارهاى خوب افراد تشکر بشود، قدردانى بشود و سپاسگزارى بشود. وظیفهى بنده هم این است که قدردانى کنم و به خاطر همین خصوصیات، از دولت حمایت کنم. البته حمایت از دولت، مخصوص این دولت نیست؛ بنده همیشه از دولتها حمایت کردهام؛ امام هم (رضوان اللَّه تعالى علیه) در هر برههاى، از دولتها و رؤساى قوهى مجریه و مسئولین دولتى حمایت میکردند. دلیلش هم واضح است. چون عمدهى بار ادارهى مدیریت کشور بر عهدهى قوهى مجریه است و نظام باید از قوهى مجریه، از رئیسجمهور، از مسئولین و از وزرا، حمایت کند. امام هم حمایت میکردند؛ بنده هم در دورههاى گذشته همیشه حمایت میکردم. منتها خب، این خصوصیاتى که عرض کردیم، موجب بشود که انسان گرمتر حمایت کند و در این قدردانى و حمایت، دلگرمتر اقدام کند.
یک مسئله هم - که مسئلهى آخر باشد که عرض میکنیم - مسئلهى انتقاد و تخریب است. مرز انتقاد و تخریب چیست؟ تخریب بکنند و اسمش را بگذارند انتقاد؛ یا از ما انتقاد بشود و ما تلقىِ تخریب از آن داشته باشیم. خب، باید مشخص بشود تخریب کدام است و انتقاد کدام است. معناى انتقاد آن ارزشیابىِ منصفانهاى است که یک آدم کارشناس میکند؛ نقادى همین است دیگر. وقتى شما طلا را میبرید پیش یک زرگر که نقادى کند، او میگوید که آقا! این عیارش بیست است؛ یعنى عیار بیست را قبول میکند؛ حالا از بیست و چهار عیار - که طلاى خالص است - چهار عیار کم است. این شد نقادى. البته زرگر هم هست و وسیلهى نقادى را هم دارد. اما اگر چنانچه طلا را بردید مثلاً پیش یک آهنگر و او یک نگاهى کرد و آن را انداخت و گفت: آقا! اینکه چیزى نیست! این اسمش نقادى نیست. اولاً اصل طلا بودن این، انکار شده. خب، بالاخره مرد حسابى! حالا عیار بیست و چهار ندارد، عیار بیست که دارد؛ این را قبول کن! ثانیاً: شما که اهل این کار و آشناى این کار نیستى!
آدم متأسفانه مىبیند چیزهایى که به نام انتقاد از دولت و نقادى دولت، امروز گفته میشود، شکل همین تخریب را دارد: یعنى انکار امتیازات، قبول نکردن برجستگیها و کارهاى خوب، و درشت کردن و برجسته کردن ضعفها. خب بله، ضعف هست. هر دولتى بالاخره ضعف دارد؛ انسانها ضعف دارند دیگر؛ ضعفها را بگویند، قوّتها را بگویند. جمعبندىِ کار یک دولت، آن وقتى است که ضعفها و قوّتها را منصفانه پهلوى همدیگر قرار بدهند؛ آن وقت میشود جمعبندى کرد. نه اینکه بیایند یکسره بنا کنند به بدگویى کردن و انکار کردن همهى خصوصیات. بنده سهتا نقطهى اصلى را - حالا بیش از این نقاط وجود دارد - در اول عرایضم گفتم. خب این سه چیز را بگویند - آنچه که در زمینهى روحیهى دولت و گفتمان اساسىِ دولت هست، آنچه در زمینهى نوع عملکرد دولت هست، آنى که در زمینهى خلقیات دولتىِ مجموعهى دستاندرکار هست - بعد بگویند بله، آنجا هم فلان کار ضعف دارد؛ این اشکالى ندارد. این را با گوش جان بایستى شنید و پذیرفت. اما اینها نباید با بىملاحظهگى، ندیده گرفتن و بىاعتنایى کردن و حتّى بعضى از نقاط قوّت را به عنوان نقطهى ضعف معرفى کردن، همراه باشد.
ما امروز در مقابلهى با استکبار، در سیاست خارجى زبانمان زبانِ طلبگارى، عزت، اقتدار معنوى و اقتدار ملى است؛ آن وقت بعضى بیایند همین را به عنوان نقطهى ضعف وانمود کنند که نه آقا! شما کارى کردهاید که فلان دولتها از شما خوششان نیاید. خب، معلوم است که خوششان نمىآید. فلان دولتها آن وقتى خوششان مىآید که انسان تملق آنها را بگوید و حرفهاى آنها را به عنوان حرفهاى برتر ذکر بکند؛ خودش را کوچک کند و از حرفهاى خودش و حرفهاى انقلاب عقبنشینى کند؛ آن وقت آنها خیلى خوششان مىآید! انتقاد خوب است، تخریب بد است؛ انتقاد خدمت است، تخریب خیانت است؛ نه خیانت به دولت، بلکه خیانت به نظام و خیانت به کشور است. نباید تخریب بکنند، انتقاد بکنند. "
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر / یا علی ع