بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین علی علیه السلام
در حالی هفتیمن سالگرد 11سپتامبر را پشت سر گذاشتیم که خود این حادثه در پرده از ابهام قرار داشته و علی رغم تحقیقاتی که توسط موسسات و محقیقین مستقل صورت گرفته بخشهایی از حقایق آن برای عموم مردم شناخته شده نیست اگرچه نخبگان قوم ( غربی و شرقی) می دانند که 11سپتامبر نه یک حادثه و واقعه بلکه یک پرژوه از قبل طراحی شده ای بود که توسط گروههای دست پروده سیا به اجرا درآمد .
در آمریکا ، مرکزی وجود دارد که طرحهای بلند مدت استراتژیک کشور را طراحی کرده و دولتها از هر حزب و دسته که باشند مجری آن هستند . مرکزی که توسط لابی صهیونیستی اداره شده و موسسات تحقیقاتی و دانشگاههای زیادی را در اختیار داشته و از توان آنها برای پیشبرد برنامه های پژوهشی خود استفاده می کند .
آمریکا برای ادامه حیات خود محتاج یک دشمن بیرونی است تا با توسل به این دشمن (حقیقی و یا مجازی) طرحهای توسعه طلبانه خود را گسترش داده و منابع مالی بودجه داخلی و خارجی خود را تامین کند . کارخانه های اسلحه سازی آمریکا وابستگی شدیدی به این دشمن دارند تا بتوانند تولیدات خود را هم در داخل آمریکا و هم در سطح کشورهای تحت سلطه به فروش برسانند .
انرژی که بخش عمده آن در نفت نهفته است ، چرخه اقتصاد دنیا را می گرداند و امریکا برای رونق اقتصاد خود احتیاج مبرم به واردات نفت دارد که با تسلط بر منابع نفتی می تواند رقبا را مجبور به همراهی با سیاستهای خود بکند .
این موارد و مواردی اینچنینی می طلبید تا پس از فروپاشی شوروی دشمنی جدید ساخته و معرفی شود حالا این دشمن چه کسی و دارای چه خصوصیتی باشد ، بحث دیگریست که بطور خلاصه به آن می پردازیم .
- دشمن جدید باید آنچنان قدرتمند و یا در حال قدرت گرفتن باشد که هراس از آن را هم خود آمریکایی ها و هم رقبا و دوستانش باور کنند .
_ دشمن مورد نظر باید توان ایستادگی در برابر نظام سلطه را داشته باشد و به این زودی جا نزده و از بین نرود .
- ماهیت دشمن می بایست برای افکار عمومی ناشناخته باشد تا رسانه های نظام سلطه بتوانند از آن غولی ساخته و هراس را در دل ایشان ایجاد و گسترش دهند .
- موقعیت جغرافیایی دشمن باید دور از سرزمین غرب باشد تا نتواند آمریکا را از نظر نظامی تهدید کند .
- ذهیت افکار عمومی غربیها از قبل نسبت به آن منفی باشد تا بستر برای ایجاد هراس از آن را در دل مردم به راحتی جا داد و...
زمانی که آمریکا به دنبال دشمنی با این خصوصیات بود ، انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسیده بود و به آرامی ساختار جدیدی را در دنیا و مخصوصاً منطقه شکل می داد و با ایدئولوژی مبتنی بر اسلام ناب محمدی (ص) مقاومت در برابر ستمگران را سرلوحه سیاست خود قرار داده و تلاش داشت تا ایران را از یوغ نظام سلطه رهانیده و به دنبال آن مردم منطقه را هم در این مسیر قرار دهد .
گرچه رسانه های ارتباطی عمده دنیا در اختیار نظام سلطه بود و هست ولی پیام انقلاب اسلامی چنان قوی است که به سرعت تمامی کشورهای منطقه را دربرگرفته و بیداری ملتهای اسلامی را در پی داشت و این خطری بود که حیات مستکبرین را به شدت تهدید می کرد .
از طرفی فرهنگ و تمدن غرب به بمب رسیده و توان پاسخگویی به نیازهای جامعه بشری را نداشته و مکاتب گوناگون دست ساز در نهایت به زبال دانی تاریخ سپرده شده بودند . سیاستمدارن زورمدار غرب که حیات خود را با گسترش پیام انقلاب اسلامی در خطر می دیدند با یک تیر دو نشان زده ، از طرفی رشد روزافزون اسلام را کنترل کرده و از طرف دیگر اسلام را بعنوان دشمن جدید و جایگزین شوروی انتخاب کرده و و به مقابله با آن پرداختند .
اگر تقابل غرب با انقلاب اسلامی را به دو دوره زمانی تقسیم کنیم ، در دوره اول که از پیروزی انقلاب شروع شده و تا پایان جنگ تحمیلی ادامه داشت ، نظام سلطه برای حذف انقلاب سرمایه گذاری کرد تا از گسترش آن جلوگیری کند و در واقع در این برهه غربیها و مخصوصاً آمریکایی ها از ترس بیداری ملتهای منطقه و مردم خودشان و برای جلوگیری از تهدیدی که اسلام در آینده نزدیک فرهنگ و تمدن غرب را می کرد به مقابله با انقلاب پرداختند .
شکست طرحهای مکرر نظام سلطه و قوی تر شدن انقلاب باعث شد تا آنان پروژه دشمن تراشی را هم شروع کنند فلذا از یک طرف ایران اسلامی را در محاصره قرار داده و با توسل به جنگ روانی ، مذاهب دیگری اسلامی را نسبت به تشیع بدبین کرده و تلاش کردند تا انقلاب را در داخل مرزها محصور کنند و از طرفی اسلام هراسی و اخیراً اسلام ستیزی را در تمامی دنیا و مخصوصاً در میان مردم خود گسترش دادند و می توان گفت 11 سپتامبر سرآغاز اسلام ستیزی غرب بود و اگر مسائل بعد آن را از این زاویه ببینیم دیگر 11سپتامبر را حادثه نخواهیم دانست و همچنین توطئه های گوناگونی که بر علیه اسلام طراحی و اجرا کرده اند نیز به خوبی روشن خواهد بویژه توطئه فرهنگی که در قالب تهاجم و در نهایت شبیخون فرهنگی اجرا می شود .
حال برگردیم به داخل کشورمان و اثرات سوء این تهاجم گسترده نوین را بررسی کنیم .
تهاجم فرهنگی در دو سطح اجرا می شود . اول در سطح نخبگان جامعه اعم از دانشگاه ، اهالی فرهنگ و هنر ، اصحاب رسانه و فعالان سیاسی و مدیران بخشهای گوناگون حکومتی و در سطح دوم عموم مردم هدف گرفته شدند .
در سطح اول نظام سلطه با هدف قرار دادن ریشه اعتقادات مذهبی تلاش می کند تا بنیانهای اعتقادی مخاطب خود را تخریب و اورا در بلاتکلیفی قرار داده و زمینه را برای پذیرش فرهنگ غرب آماده کند و در سطح عوام با ابزاری همچون ماهواره مردم و مخصوصاً نسل جوان را به سوی فساد و ولنگاری کشانده و از ریشه دار شدن اعتقادت مذهبی در ایشان جلوگیری کند .
در این پروژه گروه اول از اهمیت بسزایی برخوردارند چراکه با تغییر تفکر آنان جامعه را هم تحت تاثیر می دهد . گروه اول کسانی هستند که به لحاظ موقعیت خاصی که دارند می توانند بقیه مردم را تخت تاثیر قرار دهند و اگر مردم عادی هم به مرض ولنگاری و تبعیت از هواهای نفسانی روی بیاورند راحتر می توانند افکار و عقاید طراحات تهاجم فرهنگی را به جامعه القاء کنند .
گروه اول پس از طی مرحله استحاله به ابزاری برای اجرای توطئه فرهنگی نظام سلطه تبدیل می شوند که نمونه های زیادی از آن را هم اکنون در جامعه مشاهده می کنیم . جمعی از سیاسیون که تحت عنوان اصلاح طلبان گردهم آمدند نتیجه مستقیم همان تهاجم فرهنگی است .
متاسفانه تهاجم فرهنگی بیماری فراگیری است که همه گروههای جامعه را در بر می گیرد حتی اندیشمندان و نخبگان . دیدیم که انقلابهای مخملین(کودتای مخملین) توسط نخبگان جامعه در کشورهای هدف اجرا شد . نخبگانی که اصولا باید ریشه بیماری را تشخیص داده و با آن مقابله می کردند خود عامل تولید و گسترش بیماری شدند .
هشت سال دوران اصلاحات نقطه اوج تهاجم فرهنگی بود . اگر اشخاص را کنار گذاشته و طرز تفکر گروهها را بررسی کنیم ، آثار تهاجم فرهنگی را می توانیم در لابلای افکار و اعتقادات دوم خردادی های بخوبی ببینیم. فعالان سیاسی و استراتژیستهای دوم خردادی از خود چیزی نداشتند بلکه اندیشه های آنها ترجمان متفکران آمریکایی بود که اینان زحمت بومی سازی اش را کشیده بودند . جامعه مدنی ، آزادی ، تقابل با دین و ... بخشهایی از طرح بزرگ شبیخون فرهنگی نظام سلطه هستند که گروههای اصلاح طلب مجری آن بودند و هستند گرچه اینک در مناصب دولتی نبوده و از سرعت عملکردشان کاسته شده و اثر گذاریشان به شدت پایین آمده است .
مصادیق تهاجم فرهنگی هم اینک در هر دو سطح نخبگان و عموم کاملا مشهود است و نیازی نیست که به مصادیق آن اشاره کنیم . هدف این نوشته ارائه شمایی از توطئه دشمنان اسلام بود تا خوانندگان افق برنامه های نظام سلطه و عوامل آگاه و ناآگاه داخلی آن را دریابند .
امید است با بینش و بصیرت انقلابی همچون اوایل انقلاب و دفاع مقدس جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی را در برابر تهاجم مستکبرین سازماندهی کرده و با برنامه ریزی دقیق به مقابله با آن بپردازیم . در این میان هیچکس نمی تواند از حضور در این جبهه شانه خالی کند چراکه دشمن دشمن است و نباید از او انتظار رافت و صداقت داشته باشیم .
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر / یا علی