روابط نامشروع چه تأثیرى در روحیّه و ایمان و اعتقادات جوانان دارد-2
چشم پوشى از محرّمات الهى ممکن نیست; مگر آن که بیننده با چشم دل، عظمت و جلال الهى را مشاهده نماید.
از حضرت على(علیه السلام) سؤال شد:
چگونه مى توان چشم از حرام فرو بست؟
در پاسخ فرمود:
با اطاعت و فرمان بردارى از سلطانى که مطّلع بر اعمال مخفى توست.[32]
پس اوّلین راه تقویت اراده و چشم پوشى از حرام، تفکّر در ناظر آگاهى است که بر همه ى اعمالِ آشکار و نهانِ ما احاطه دارد و از سرِّ ضمیر ما مطّلع است و هم اوست که فرداى قیامت، حسابرس و حاکم است.
خداوند در قرآن مى فرماید:
(تعلم خائنة الأعین)[33]; خدا از خیانت چشم ها آگاه است.
در حدیثى در تفسیر این آیه آمده است:
منظور نگاهى است که شخص، در حال نگاه، وانمود کند که نگاه نمى کند. خدا از این نگاه (آلوده) نیز با خبر است.[34]
نکته ى دیگر آن که با دورى گزیدن از صحنه هاى محرّک و با مطالعه ى کتاب هاى مذهبى و اعتقادى، خود را از این مهلکه نجات دهد.
جوانى که طالبِ طهارت و پاکى و به دنبال سعادت دنیا و آخرت است، چشم از گناه باز مى دارد و خود را از آلودگى نجات مى دهد; زیرا به فرموده ى امام صادق(علیه السلام):
نگاهِ پى در پى، در قلب شهوت ایجاد مى کند و همین براى انحرافِ بیننده کافى است...[35]
بدیهى است فساد و انحرافات، دورى از خدا را در پى داشته، سبب محرومیّت از فیض الهى است.
اما جوانى که با نفس مبارزه مى کند و از این لذّت زود گذر چشم مى بندد و به پاس حرمت و پاکى و سلامت، چشم از گناه فرو مى بندد، خداوند نیز به او پاداش داده، از رحمت خویش بهره مند مى سازد. در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده:
نگاه، تیر مسمومى از تیرهاى شیطان است و هر کس به پاس عظمت و جلال و خوف الهى از آن چشم پوشى کند، خداوند در قلب او ایمانى قرار مى دهد که حلاوت و شیرینى آن را مى چشد.[36]
نشان دادن فیلم هاى عاشقانه و صحنه هاى روابط دختر و پسر، چه اشکالى دارد؟ بعضى از فیلم سازان مى گویند: ما حقایق جامعه را نشان مى دهیم همچون سرقت و اعتیاد و یا معضلات دیگر اجتماعى؟[37]
و هم چنین دکتر «سروش» گفته است:
اگر به خرق عادت، عادت مى کردیم، دیگر مخالفتى نبود. فرهنگ ما، ادبیات ما، به شعر عاشقانه عادت کرده است; اما به رمان ها و سینماى عاشقانه عادت نکرده ... حالا چه اشکالى دارد کسى فیلم عاشقانه بسازد؟[38]
سینما و تلویزیون، از وسایل مؤثّر ارتباطى است و مى تواند نقش سازنده اى در اعتلاىِ فرهنگ عمومى داشته باشد و اگر نقش واقعى خود را ایفا کند، تأثیر مثبت آن در سطح جامعه به خوبى مشاهده مى گردد و روشن است که اقشار مختلف جامعه، خواستار سینمایى سازنده و پویا و هدفمند مى باشند و هنرمندانى که در عرصه ى سینما فعّالیّت دارند نیز مدّعى چنین مطلبى هستند. حال باید دید فیلم هایى که ساخته مى شود، در همین راستا گام بر مى دارند یا خیر؟
یکى از وظایف سینما، بیانِ مشکلات و معضلات اجتماعى است تا عموم مردم، به ویژه مسئولین، بیش تر به فکر افتاده و در صدد رفع آن ها بر آیند.
گفتنى است که ساخت فیلم هایى که به این موضوعات مى پردازند و دست مایه ى آن ها مشکلاتى از قبیل وقوع جنایات، قتل و سرقت و اعتیاد و ... مى باشد، بسیار ظریف و حسّاس است; زیرا از طرفى موضوع اصلى فیلم، ارائه ى این نوع مشکلات و واقعیّاتِ جامعه است که گریزى از آن نیست و از طرف دیگر، وجود بارِ منفى در نوع این اعمال است و چه بسا با نمایش و پردازش آن ها، سبب ترویج اعمال خلاف و وقوع جرم دیگرى شود.
بنابراین در تهیّه ى این فیلم ها، دو نکته باید رعایت شود:
1. تأثیراتى که فیلم از لحاظ محتوا بر بیننده مى گذارد; 2. در نشان دادن صحنه ها و تصاویر افراد.
بنابراین در نگارش فیلم نامه و چگونگى ساخت و تصویربردارى آن، باید دقت کرد تا بیان معضلات و واقعیات تلخ، آثار مخرّبى بر جاى نگذارد; زیرا هنر را به خدمت مى گیریم و از ابزارى همانند سینما و تلویزیون استفاده مى کنیم تا با زبان تصویر با مردم سخن گفته، جامعه ى بهترى بسازیم. و اگر به خدمت گرفتن این ابزار، سبب نابودى فرهنگ سالم اجتماع گردد از هدف اصلى بازمانده ایم.
و فیلمى که درباره ى قتل و سرقت و اعتیاد هم ساخته مى شود، از این قانون کلّى خارج نیست و اگر در ارائه ى آن ها به جاى تبیینِ مسائل منفى و آگاه نمودن مردم، سبب بد آموزى و ترویج اعمال خلاف شود، قابل قبول نیست و اشکال دارد.
درباره ى فیلم هاى عاشقانه و صحنه هایى که روابط دختر و پسر را نشان مى دهد، جداى از مطالب فوق، باید بگوییم: در فرهنگ اسلامى هر چیزى که موجب تهییج و تحریک شهوانى شود و خارج از چارچوب قانون و شرع باشد، حرام است. انواع التذاذهاى جنسى، چه لمسى و چه بصرى و ... تنها در محدوده ى ازدواج قانونى صحیح است.[39] و در غیر این صورت، در حرمت تحریک و تهییج جنسى شکى نیست.[40] خواه در چگونگى بیرون آمدن زن باشد، یا در پوشش و لباس و یا در انتشار تصویرها و صحنه هاى حرام; همان گونه که در مجلات و روزنامه هاى مبتذل یا در رمان هاى مهیّج جنسى و یا فیلم هاى عاشقانه متداول است.
با توجه به قانون کلّى حرمت تهییج شهوانى، روشن مى شود که به بهانه ى نشان دادن واقعیّات، نمى توان صحنه هاى مهیّج را نشان داد و روح جوانان را متلاطم نمود و احساس آن ها را تحریک کرد. از این جا فرق ادبیّات عاشقانه و عارفانه با فیلم هاى عاشقانه روشن مى شود و تأثیر فیلم با شعر و ادبیات، قابل قیاس نیست و جداى از آن اگر شعر و ادبیات و رمان نیز به گونه اى مبتذل در آید، از مصادیق کتب ضالّه بوده، مطالعه و انتشار آن حرام مى باشد.
در پایان شایان ذکر است که سازندگان فیلم هایى که دست مایه ى آن ها، عشق و ارتباط است، با نشان دادن صحنه هاى کذایى و چهره هاى کلوزآپ دختران و زنان آرایش کرده، چه هدفى را دنبال مى کنند؟
آیا هدف، مطرح ساختن وجود یک معضل اجتماعى به نام فساد است؟ اگر چنین است کدامشان راه حلّى مؤثّر ارائه داده اند؟ آیا جز عنایت به گیشه هدف دیگرى مطرح است؟ پس این گونه فیلم ها رسالت اجتماعى خود را از دست داده اند.
نکته ى دیگر آن که روى آوردن فیلم سازان به «فیلم فارسى» و به تصویر کشیدن صحنه هاىِ عشقِ جنسى، فریاد بسیارى از فیلم سازان را نیز در آورده است و آن را خطرى براى آینده ى حرفه اى سینما تلقّى نموده، نوعى سطحى نگرى و قشرى شدن سینما به حساب مى آورند.[41]
سخن آخر: چگونگى ارتباط «اصل حریم»
گفتیم که غریزه ى جنسى همانند سایر غرایز، نیازهاى طبیعى خویش را طلب مى کند و انسان ناچار از پاسخ گویى و تسلیم در برابر آن است; امّا آن چه انسان را از حیوان ممتاز مى سازد، حکومت عقل بر اعمال انسانى و تنظیم غرایز و به خدمت گرفتن آن هاست و سعادت و خوش بختى و نیل به آرامش واقعى در گرو پاسخ گویى متوازن و متعادل به همه ى غرایز است تا انسان به رشد و کرامت انسانى دست یابد.
بنابراین در انتخاب راه آن باید منزلت و شأن انسانیّت و رشد و تعالى او در نظر گرفته شود و خواست طبیعى و نیاز غریزى، با خواسته هاى عقلانى و فطرى هماهنگ و همسو گردد.
از آن جا که انسان در ایّام جوانى از حسّاسیّت ویژه اى بر خوردار است و نقش غرایز، به ویژه غریزه ى جنسى، در این دوران پررنگ تر جلوه مى کند، بنابراین مراقبت هاى ویژه اى مى طلبد.
و جوان براى پاسدارى از عفاف و طهارت و دورى از گناه، باید با احتیاط بیش ترى رفتار نماید; چرا که سهل انگارى در مسائل جنسى و برخوردهاى مختلط، زمینه ساز انحراف و کجروى دل و دیده ى انسان است.
حال به حدود و روابط زن و مرد و چگونگى آن مى پردازیم:
چگونگى برخورد و رفتار در روابط اجتماعى زن و مرد
با مرورى بر داستان حضرت یوسف(علیه السلام) در قرآن، به خوبى باکیفیّت رفتار آشنا مى شویم. ایشان در عین بر خوردارى از مقام والاى معنوى، در مقابل وسوسه هاى شیطانى به خدا پناه برده، از او مدد مى جوید و مى گوید:
پروردگارا، زندان برایم محبوب تر است از آن چه (هوس بازان) مرا به آن فرا مى خوانند و اگر حیله ى ایشان را به لطف و عنایت خود از من دفع نکنى، به آن مایل شده، از جاهلین و بى خردان خواهم بود.[42]
در آیات قبل از این نیز مى خوانیم:
«...آن زن که یوسف در خانه ى او بود، از او تمنّاى کام جویى کرد و درها را بست و گفت: «بیا [به سوى آن چه براى تو مهیّا است].» یوسف گفت: «پناه مى برم به خدا! او ( عزیز مصر) صاحب نعمت من است. مقام مرا گرامى مى داشت (به او خیانت نمى کنم) مسلّماً ظالمان رستگار نمى شوند.» آن زن قصد او کرد; و یوسف نیز ـ اگر برهان پروردگار را نمى دید ـ قصدِ وى مى نمود، این چنین کردیم تا بدى و فحشا را از او دور سازیم.»[43]
در این آیه، به خوبى روشن است که آنچه حضرت یوسف را نجات داد، ایمان و اعتقاد او بود; و گرنه به طور طبیعى او نیز قصد زلیخا کرده، نمى توانست خویشتن دارى کند. در نتیجه، برخورد با نامحرم، به ویژه در فضایى که شرایط گناه فراهم است، بسیار خطرناک است و جوانان باید از آن محیط دورى گزینند.
نکته ى دیگر، پرهیز از تحریک و جلوه گرى است. خداوند در قرآن کریم مى فرماید:
(زنان) هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانشان معلوم شود [و صداى خلخال که به پا دارند به گوش رسد.][44]
این آیه ى مبارکه، زنان را از حسّاس نمودن مردان و جلب نظر آن ها به زینت هاى پنهان نهى مى کند تا سبب تحریک غریزه ى آن ها نشود.
و هم چنین در داستان حضرت موسى(علیه السلام) و دختران شعیب مى خوانیم: زمانى که حضرت موسى(علیه السلام) با دیدن دختران شعیب - که به سبب حیا و عفاف[45]، از ازدحام جمعیّتِ چوپانان فاصله گرفتند - بعد از پرسش و صحبت با ایشان، به کمکشان شتافت و گوسفندانشان را سیراب نمود. بعد از مدتى یکى از دختران، در حالى که با نهایت حیا گام بر مى داشت، به دنبال موسى آمد و به دعوت پدر، او را فرا خواند.[46] به هنگام رفتن، حضرت موسى به او گفت: من جلو مى روم و تو پشت سر من راه بیا، من از قومى هستم که به پشت زنان نگاه نمى کنیم[47]. بعد از رسیدن به نزد شعیب(علیه السلام)، دختر، از موسى به قدرت و امانت یاد نمود، که «امانت» به عفاف و حیاى حضرت موسى در سخن گفتن و رفتار با آنان و به شیوه ى آمدن او تفسیر شده است.[48]
زمانى که جوانان پاک ما، بر رفتارِ اولیاى الهى آگاه شوند که در موارد لازم، با کمال حیا و عفاف و تقوا برخورد مى نمودند و از هم دوشى و اختلاط پرهیز داشتند، به خوبى راه خود را مى یابند و اگر با نوشته هاى خوش آب و رنگ، به شک و شبهه و ابهام گرفتار نشوند، به درستى به تعالیم دینى تمسّک جسته و «اصل حریم» را مطابق با عفاف و سلامت و سعادت خود مى بینند. به راستى اگر در زمان هاى گذشته که هنوز جوانان همانند امروز، گرفتار جلوه گرى ها و جذّابیّت هاى جنسى نبودند، این گونه حریم ها را پاس مى داشتند، جوان امروزى باید چگونه رفتار کند؟ آیا غیر از این است که حداقل باید به اندازه ى آنان اصل حریم را پاس داشت؟
کیفیت سخن گفتن در روابط اجتماعى
در حدیثى آمده است:
حضرت على(علیه السلام) کراهت داشت تا به زنان جوان، آغاز به سلام کند و درباره ى حکمت آن فرمود:
ترس از آن دارم که تحت تأثیر صداى او واقع شوم و ضرر آن، از ثوابى که از سلام مى برم، بیش تر باشد.[49]
دختران و پسران جوان باید توجه داشته باشند که در مهمانى ها و محیط جامعه و دانشگاه، از حریم چشم و دل خود محافظت نموده، به بهانه ى فامیل و هم کلاسى بودن و سؤالات درسى، به گفت و گوهاى احساسى و شوخى ها و مزه پرانى ها و ... نپردازند.
در این باره در حدیث دیگرى مى خوانیم:
ابوبصیر مى گوید: به زنى درس رو خوانى قرآن مى دادم; کمى با او شوخى کردم. وقتى خدمت امام باقر(علیه السلام) رسیدم، به من فرمود: چه چیزى به زن گفتى؟ رنگم پرید و خجالت کشیدم. بعد فرمود: دیگر به طرف آن زن نرو و به او درس مده.[50]
هم چنین در حدیث دیگرى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است:
اگر کسى با زن نامحرم شوخى کند، خداوند در روز قیامت در ازاى هر کلمه که با او سخن گفته، هزار سال حبسش مى کند.[51]
زن باید در جامعه و بیرون منزل، با وقار و عفاف و متانت ظاهر شود و در عین رسیدگى به کار و تحصیل خود، به گونه اى رفتار نماید که از نگاه هاى آلوده دور بوده، سبب تحریک و جلب توجه شهوانى دیگران نشود.
خداوند در قرآن کریم، در خطابى به زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:
اى همسران پیامبر، شما همچون زنان معمولى نیستید، اگر تقوا پیشه کنید. پس به گونه اى هوس انگیز سخن نگویید که بیمار دلان در شما طمع کنند; و سخن شایسته بگویید.[52]
به حکم این گونه آیات و احادیث، براى سلامت فرد و جامعه، سخن گفتن با ناز و کرشمه، و رفتار و اعمال تحریک کننده و شوخى ها و خوش طبعى ها و بگو و بخندهاى افراد نامحرم باهم جایز نیست.
جوانان باید حدود روابط در اجتماع و چگونگى آن را در پوشش، نگاه، سخن و رفتار رعایت نمایند تا ضامن سلامت و طهارت جسم و جانشان باشد.
حضرت على(علیه السلام) در نهج البلاغه، بیان شیوا و جامعى در این زمینه دارد و روش برخورد اجتماعى دختران و زنان را روشن مى کند و مى فرماید:
زنان و دختران مؤمن باید سه صفت را که براى مردان بد است داشته باشند: 1. تکبّر، 2.ترس، 3. بخل.
تکبّر; یعنى در مقابل نامحرم با قاطعیّت و وقار صحبت کنند و از حرف زدن با عشوه و تبسّم که دیگران را تحریک مى کند، بپرهیزند. وترس به این معنى که: بترسند از تنها بودن و تنها ماندن با شخص نامحرم. زنان باید از زمینه هایى که عفّت و آبروى آنان را در معرض خطر قرار مى دهد و باعث بدنامى خانواده یا شوهرشان مى گردد، دورى نمایند.
و بخل; یعنى در حفاظت مال خود و شوهر، کمال دقّت و وسواس را به خرج دهند و امانت دار اموال همسر و خانه و پیام آور قناعت و صرفه جویى باشند[53].
در نتیجه، عادى سازى روابط و رواج بى حد و مرز آن با روح تعالیم دینى و سیره ى معصومین(علیهم السلام) سازگار نیست و همیشه باید «اصل حریم» رعایت شود و براى تضمین سلامت و پاکىِ هر چه بیش تر جوانان، باید با هدایت و جهت دادن غریزه، آنان را یارى نمود که یکى از عوامل مؤثر، گسترش میدان هاى فعالیت اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و ورزشى است. با ایجاد میدان هاى سالم، پاک و مطابق با موازین اخلاقى، در کنار زمینه سازى مناسب براى ارضاى صحیح غریزه ى جنسى، همچون پایین آوردن سن ازدواج و ... مى توان گام مؤثّرى در حلّ این مشکل برداشت و به سوى رشد و تعالى پیش رفت; البته باید از مظاهر فساد و بى بندوبارى و مسائلى که به گونه اى سبب تحریک جنسى و انحراف جوانان مى شود جلوگیرى نمود.
توجه همه ى صاحب نظران و کارشناسان را به نقش مؤثّر معنویات و فضایل اخلاقى در حل این مشکل جلب مى کنیم.
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق*** غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
بیاییم به جوانان درس عفاف و خویشتن دارى دهیم و سلامت و سربلندى آنان و جامعه را تضمین کنیم تا عطرِ پاکى و طهارت و اعتماد فراگیر شود.
_____
[1]. از پرسش هاى رسیده به مرکز.
[2]. محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمة 10/378.
[3]. همان، 10/381.
[4]. همان، 10/375.
[5]. همان، 3/451.
[6]. همان، 10/ 386.
[7]. همان، 10/390.
[8]. سوره ى اسراء، آیه ى 32 و نور آیه ى 33.
[9]. میزان الحکمة 4/238.
[10]. همان، 4/340.
[11]. لذات فلسفه، ص 459.
[12]. ما و فرزندان ما، ص 83. ر.ک: همت سهراب پور، جوانان در طوفان غرایز، ص 25.
[13]. سید على اصغر احمدى، تحلیلى تربیتى بر روابط ...، ص 7.
[14]. ایران جوان، ش 135، ص 36.
[15]. لذات فلسفه، 129.
[16]. مجله ى صبح، 16/4/1374.
[17]. کنزالعمال، ج 3، ص 373، شماره ى 7000.
[18]. طبرسى، مجمع البیان، ج 8، ص 155.
[19]. پروفسور رابرت اگنر، برگزیده ى افکار راسل، ترجمه ى عبدالرحیم گواهى، ص 123.
[20]. مرتضى مطهرى، اخلاق جنسى، ص 65 و 66.
[21]. مجله ایران جوان، ش 135، ص 36.
[22]. براى اطلاع بر نظرات مراجع عظام رجوع شود به بخش پنجم.
[23]. مجله ى ایران جوان، ش 135، ص 34.
[24]. دکتر احمد احمدى، روان شناسى نوجوان و جوانان، ص 125.
[25]. دکتر محمود بهزاد، تفاوت هاى زن و مرد از نظر روان شناسى و ...; ر. ک: فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، ص 63.
[26]. سوره ى نور، آیه ى 30 و 31.
[27]. میزان الحکمة، ج 10، ص 74.
[28]. همان، ج 10، ص 77.
[29]. همان، ج 10، ص 71.
[30]. ابراهیم امینى، آیین همسردارى، ص 281.
[31]. ناصر مکارم شیرازى، مشکلات جنسى جوانان، ص 167.
[32]. میزان الحکمة، ج 10، ص 81.
[33]. سوره ى مومن، آیه ى 19.
[34]. میزان الحکمة، ج 10، ص 76
[35]. همان، ص 80.
[36]. همان، ص 78.
[37]. از پرسش هاى رسیده به مرکز.
[38]. ماه نامه صبح 16/4/1374.
[39]. مرتضى مطهرى، مسئله ى، ص 83.
[40]. ر.ک: بازى گرى زن در سینما و تئاتر، فصل نامه ى فقه اهل بیت، شم 23/1379، ص 93.
[41]. مهدى فخیم زاده در مصاحبه اى با روزنامه جمهورى، 14/10/79، ص 10.
[42]. سوره ى یوسف، آیه ى 34.
[43]. سوره ى یوسف، آیه ى 23 و 24.
[44]. سوره ى نور، آیه ى 31.
[45]. تفسیر المیزان، ج 16، ص 25.
[46]. سوره ى قصص، آیه ى 23 ـ 25.
[47]. المیزان، ج 16، ص 29.
[48]. همان، ص 26 ـ 29.
[49]. میزان الحکمة، ج 4، ص 540.
[50]. وسائل الشیعه، ج، 14، ص 144 حدیث 5، ب ـ 106، مقدمات نکاح.
[51]. همان، ص 143 حدیث 4، ب ـ 106.
[52]. سوره ى احزاب، آیه ى 32.
[53]. نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 226 و نهج البلاغه، ترجمه ى محمد دشتى، حکمت 234. با توضیح آیت الله مظاهرى، ر.ک اخلاق و جوان، ج 2، ص 175.
منبع: saffat.net