اغراق آمیز است، اما حقیقت دارد؛ تغییر مدیر صداوسیما اهمیتی درحد تغییر رئیس جمهور دارد. بدون تردید، رسانه ملی نزدیکترین و با نفوذترین نهاد حاکمیتی در زندگی خانوادههای ایرانی است و بطور مستقیم بر افکار عمومی و زندگی روزمره مردم تأثیر میگذارد. به طوری که هر فراز و نشیبی در فرکانسهای ارسال شده از سوی این سازمان بر ریخت بنا و زیربنای جامعه ایرانی نقش میبندد. ضمن اینکه شبکههای برون مرزی صداوسیما امروز اصلیترین تریبون کشور ما در عرصه رسانهای جهان محسوب میشوند و در تحولات بینالمللی حضوری جدی دارند.
به این دلایل، تغییر در ریاست صداوسیما، فراتر از این سازمان و دارای اهمیتی ملی و جهانی است. 17 آبان، روز انتصاب محمد سرافراز به عنوان رئیس رسانه ملی را باید یک مبدأ زمانی جدید برای فضای رسانهای ایران دانست. همان طوری که 10 سال قبل و برسرکار آمدن عزتالله ضرغامی در این سمت، چنین حکمی داشت.
هیچ کس نمیتواند تأثیرات حضور ضرغامی در صداوسیما را انکار کند. به ویژه اینکه او در پیچیدهترین شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی سکان هدایت این سازمان را در دست داشت وآن را از طوفانها و گردابهای مختلفی عبور داد. در دوران ضرغامی، صداوسیما به یک قدرت رسانهای بینالمللی تبدیل شد. راه اندازی شبکههایی چون پرس تی وی، العالم، سحر، الکوثر، هیسپان تی وی و ... که رسانههای صاحب نظر مستقلی در میدان پیکارهای رسانهای محسوب میشوند کار بزرگی بود. برگزاری مناظرههای نامزدها در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 که نقش موثری در آگاهی مردم نسبت به چهره واقعی کاندیداها و در نتیجه رقم خوردن نتیجه آن انتخابات داشت، یک جسارت بینظیر بود. ضمن اینکه در التهابات همان سال هم این صداوسیمای ضرغامی بود که بر رسانههای رقیب پیروز شد. صداوسیمای سال 88 -با برخی نواقص- بیش از هر رسانه دیگری در کنار «مردم ایران» قرار داشت. همچنان که رسانه ملی نقش زیادی در رقم خوردن حماسه انتخابات سال 92 داشت. پرمخاطبترین سریالهای ایرانی -هم در داخل و هم در خارج از کشور- دردوران مدیریت ضرغامی ساخته شدند. ورود سامانه دریافت و پخش دیجیتالی و گسترش ایجاد شبکههای تخصصی هم از جمله حوادث مشهود و مشهور در این دوران بود. البته برخورد به «بی پولی» یک دست انداز بزرگ بر سر راه ضرغامی و همکارانش بود.
اما صداوسیمای امروز، نقاط ضعفی هم دارد که در قالب مجموعهای از «باید»های پیش روی مدیریت جدید، میتوان به آنها پرداخت:
یکدستسازی گفتمانی
مهمترین اصل برای موفقیت یک رسانه، «یکدستسازی گفتمانی» است. این اصل، مفهومی شبیه به کثرت در عین وحدت دارد. یعنی مجموعه فراوردههای یک رسانه، در اوج تنوع و تکثر و جذب سلیقههای متفاوت اما در نهایت باید یک سویه و جهت واحد داشته باشند. به عبارت بهتر، محصولات و مطالب رسانهها باید مکمل هم باشند، نه متضاد! گاهی در برنامههای سیما دیده میشود که برنامهای با پیام صرفه جویی و پرهیز از مصرف گرایی پخش میشود، اما بلافاصله پس از آن برنامه دیگری روی آنتن میرود که پیامی معکوس دارد. یا یک شبکه، درحال پخش مستندی در نقد شبه روشنفکری است، اما همان موقع و در شبکه دیگری، برنامهای مشغول تبلیغ و ترویج انگارههای شبه روشنفکرانه است! این درحالی است که همه برنامههای شبکههای رقیب سیما، درحال تحمیل یک فکر به مخاطب خود هستند. مثلا ابتدا برنامهای با محوریت آشپزی با رویکرد ترویج سبک زندگی غربی به نمایش در میآید، سپس یک سریال با مضمون خانواده ستیزانه پخش میشود و پس از آن، بخش اخبار به گونهای روی آنتن میرود که گویی محتوای برنامههای قبلی را تکمیل میکند. یعنی برنامهها به سیاقی پخش میشوند که ذهن و روان مخاطب را برای دریافت برنامه بعدی آماده میکنند. البته صداوسیما نیز تجربیات موفقی در این زمینه داشته است. شبکه تازه تأسیس «افق» که هنوز در مرحله پخش آزمایشی قرار دارد، مصداق «یکدستسازی گفتمانی» است.
نمایش سریالهای استراتژیک
یکی از خلأهای اساسی صداوسیما فقدان تولید و پخش سریالهای استراتژیک است. مجموعههایی چون «یوسف پیامبر» و «مختارنامه» از نمونههای معدود و انگشت شماری محسوب میشوند که توانستند هم در جذب مخاطب موفق باشند، هم از محتوایی غنی در پاسخ به مسائل روز جامعه برخوردار بودند و هم اینکه به عنوان سفیر فرهنگی ایران در آن سوی مرزها عمل کردند.ای کاش وضعیتی پیش بیاید که همه سریالهای صداوسیما با چنین شاخصههایی ساخته و پخش شوند. یعنی هر سریالی، حتی یک ملودرام خانوادگی یا یک طنز آپارتمانی، باید داستان یا ساختاری حیرتانگیز را نمایش دهد، به طوری که مخاطب تشنه تماشا و پی گیری آن باشد و در عین حال، مضمونی ملتهب و بحث براگیز در خدمت منافع ملی را مطرح نماید و بتواند در مخاطب خارجی نیز رسوخ کند.
عبور از سرمایه داری
تقابل با سرمایه داری و جاذبههای لیبرالیستی را باید محور و هدف اصلی یک رسانه انقلابی(به طور عام) و اسلامی(به طور خاص) دانست. آنتن فروشی، تقلید از رسانههای غربی و فراموشی ظرفیتهای بومی، از عواقب تن دادن رسانههای جهان سومی به سرمایهداری است.
«آنتن فروشی» یک عیب بزرگ برای صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود. پخش پرحجم تبلیغات تجاری، به کار رفتن تمهیدات لیبرالیستی (نظیر استفاده ابزاری از زن) در پیامهای بازرگانی، قرار گرفتن ساعتهای پربیننده تلویزیون در اختیار شرکتهای تجاری و مواردی از این دست در شأن رسانهای که قرار بوده و هست تا یک دانشگاه عمومی باشد نیست. هرچند که مشکلات مالی و عدم حمایت اقتصادی کافی، رسانه ملی را به این ورطه انداخته است. اما برای حل این معضل باید راهکارهای خلاقانهتر و هنرمندانه تری را جست.
بدون تردید، رئیس سابق و فعلی سازمان صداوسیما به خوبی میدانند که ساختارهای سرمایه گرا با محوریت بازار آزاد و کارتلهای اقتصادی امروز در اوج فضاحت و «ورشکستگی انسانی» قرار دارند. تجارت انسان، بردگی زنان و ایجاد شبکههای فحشا، جنگ افروزی و تجارت اسلحه، قاچاق مواد مخدر و مشروبات الکلی و ... سرانجام همه حکومتهای سرمایه داری و سازمانهای متکی به اقتصاد آزاد و لیبرالیسم است. صداوسیما باید هم در فرم مدیریتی و هم در ساختار و محتوای برنامههای خود، به تقابل با سرمایه داری و بازار آزاد برخیزد. مشکل بزرگ این است که لیبرالیسم در ذات خود دارای جذابیتی کاذب است و سادهترین راه برای جذب مخاطب، اتکا به این نوع جاذبه آفرینی است. با وجود سهولت اما جذابیت کاذب و به کار بردن شاخصهای لیبرالیستی در رسانهها، موجب دفع خلاقیت و دفن هویت و ارزشهای بومی و ملی و دینی میشود. تقلید از رسانههای غربی، بازخورد بیرونی و ظاهری گرایش به لیبرالیسم و سرمایه داری است.
یک راه حل متهورانه برای پیشرفت صداوسیما این است که رئیس جدید سازمان، هرگونه آنتن فروشی را ممنوع اعلام کند، پخش تبلیغات تجاری را نیز به حداقل ممکن برساند و با هر نوع تقلید و کپی کاری از روی شبکههای خارجی برخورد سخت گیرانه نماید. در چنین وضعیتی، ابتدا مشکلاتی برای رسانه ملی پیش میآید، اما رفته رفته مدیران گروهها و واحدها به سمت خلاقیت خواهند رفت و لحظات و ثانیههای پخش صداسیما ارزش پیدا خواهد کرد. پیدا کردن استعدادها و فعال ساختن ظرفیت نیروهای جوان و متعهد، به کارگیری روشهای جدید و جسورانه برای جذب مخاطب، خلاقیت و آفرینش قالبها و ساختارها و در یک کلام، کشف جذابیت بومی و ملهم از فرهنگ اسلامی و ایرانی، راه عبور صداوسیما از لیبرالیسم و معضلات اقتصادی و مالی است.