گنجشک خانه دارد
پرستو خانه دارد
ماهی هم خانه دارد ، دریا خانه اوست
بعضی ها ماهی را از دریا می گیرند و توی ظرف شیشه ای ، توی آب می اندازنش . ماهی خودش را به دیواره های ظرف می زند و می خواهد مثل گذشته ، مثل زمانی که در دریا بود به همه جا سربزند و دوستانش را ببینید و با آنها بازی کند .
او آزادی را دوست دارد ولی ...
کودک فلسطینی هم مثل ماهی توی تنگ آب اسیر شده ، از خانه و کاشانه اش جدا شده و توی اردوگاههای لبنانی و سوری به دور خود می چرخد و به دنبال راه فراری است تا خود را به خانه اش برساند ولی اسرائیلی ها به او اجازه نمی دهند به خانه اش برگردد .
خانه !؟ .... خانه ای نمانده ، بولدوزرهای اسرائیلی خانه اش را ویران کرده اند و بر خرابه اش آپارتمان ساخته اند تا صهیونیستها در آن زندگی کنند . این بولدوزرها را آمریکا به اسرائیل هدیه داده است !!
کودک فلسطینی دیشب خواب پدربزرگش را دیده بود که در حیاط خانه شان کنار حوض آب درختی کاشته بود و آبیاریش می کرد .
پیرمرد خوشحال بود !! چرا؟ چون نوه کوچولویش تازه متولد شده بود و این درخت را برای او کاشته بود .
بابابزرگ زیر لب زمزمه می کرد و می گفت : کودکم روزی بزرگ می شوی و زیر این درخت بازی می کنی و از میوه هاش می خوری و برشاخه هاش طناب تاب بازی می بندی ...
کودک فلسطینی از خواب پرید و در روشنایی ماه اطراف خود را نگریست و به دنبال درختی بود که پدربزرگش در حیاط خانه شان کاشته بود . آخه بچه ها زودباورند نمی دانست هرآنچه دیده خوابی بیش نیست، اما نه خانه ای بود نه درختی و نه میوه و تابی ولی طناب چادر در دستان کودک فلسطینی بود همانکه نشانه اسارتش بود .
کودک فلسطینی آهی کشید و سر در گریبان کرد و قطرات اشک بود که برگونه های کوچکش سرازیر بود ...
کودک فلسطینی خانه اش را فلسطین را فقط در فیلمها دیده بود و تصویری مبهم از آنچه مادربزرگش برایش تعریف کرده بود در ذهن کوچکش ساخته بود .
آری گنجشک خانه دارد ، پرستو خانه دارد ، ماهی هم خانه دارد ...
ولی کودک فلسطینی خانه ندارد!!!