هرجا انگلیس حضور داشته اختلاف ایجاد کرده چه آن زمانی که ابر قدرت بود و نصف دنیا را در اختیار داشت و چه زمانی که در سایه آمریکا سیاستهایش را اعمال کرده .
بعد از فروپاشی دولت عثمانی انگلیس فریبکار کشور بزرگ عثمانی را به کشورهای کوچک تقسیم کرد ولی طوری اینکار را کرد که همیشه اختلافات مرزی بین این کشورها باقی بماند و در آینده این موضوع (اختلافات مرزی) موجب ایجاد تنش در منطقه شود . حالا هم در سایه آمریکا آمده تا جغرافیای سیاسی منطقه را تغییر دهد و این هوشیاری ممالک اسلامی را می طلبد تا فریب او و آمریکا را نخورند .
نقشه های جغرافیایی سالهای دور و نزدیک نشان می دهد که علاوه بر جزایر سه گانه کشورهایی که ادعای ارضی نسبت به کشور ما دارند روزگاری جزوء کشور بزرگ ایران بودند که با بی مبالاتی شاهان حاکم به تدریج از ایران منفک شده اند و اخیرا هم با بی کفایتی شاه ملعون استانی از کشورمان منفک شده و کشوری بنام بحرین زاده شد .
بنده نمی خواهم به اسناد تاریخی استناد کنم که همه بر تسلط ایران بر جزایر سه گانه اذعان دارد و هیچ شکی در آن نیست بلکه آنچه که مد نظرم هست نوع برخورد کشورهای خلیج فارس با ماست .
آنها در حالیکه ادعا دارند مسلمانند ولی سیاستهای دشمنان اسلام را مو به مو اجرا می کنند . در بحث قدس که مهمترین موضوع جهان اسلام هست سیاست کجدار مریز آنها در واقع به نفع رژیم صهیونیستی تمام شده و به قول وزیر خارجه سابق کشورمان کشورهای عربی به جای مبارزه با اسرائل روابط پنهان خود را با او قطع کنند.
حمایت آنها از گروههای تروریستی عراقی و اختلاف افکنی بین شیعه و سنی و کشتار شیعیان به نفع اشغالگران بوده و به ضرر مسلمین . ولی ادعای بی ریشه امارات و حمایت کشورهای خلیج فارس چه اهدافی را دنبال می کند ؟
همانطور که عرض کردم انگلیسیها هرجا حضور داشتند بستری را برای اختلاف ایجاد کردند و به نظر می رسد تاکید بر ادعای پوچ امارات زمینه ای است برای جنگهای آینده و اگر این کشور و هم پیمانانش توان نظامی قابل ملاحظه ای داشتند همانند رژیم بعث عراق خود را درگیر جنگی می کردند که در واقع به نفع دشمنان اسلام و به ضرر مسلمین است .
آنها در حالی دم از وحدت اسلامی می زنند که خود عامل تفرقه اند . چرا وقتی آنها در هر جمعی و کنفرانس و همایش کوچک و بزرگی بر ادعای پوچ امارات صحه می گذارند اتحاد مسلمین خدشه دار نمی شود و دخالت در یک کشور اسلامی نیست ولی وقتی یک روزنامه نگار ایرانی که به حق دیدگاه بخش زیادی از مردمش را منعکس می کند اینگونه برآشفته و حتی او را محارب با خدا دانسته و قتل او را واجب می شمارند . مگر آقای شریعتمداری سب نبی کرده و یا جواز تجاوز به یک کشور اسلامی را صادر کرده است؟!
اگر تمامیت ارضی کشورهای اسلامی برای آنها مهم هست چرا در قضیه فلسطین انفعالی برخورد می کنند . چرا در عراق آشکارا با اشغالگران همکاری کرده و می کنند و ...
این حکومتهای کوچک بقا خود را وابسته به دشمنان اسلام کرده اند چرا که از حمایت مردمی برخوردار نبوده و رابطه خوبی با ملتهای خود ندارند فلذا مجبورند برای حفظ خود مطیع استعمارگران شوند .
در این میان رفتار وزارت امورخارجه کشورمان هم در شان ملت بزرگ ایران نبود و سفر شتاب زده وزیر امورخارجه مان به بحرین و مهر تایید نهادن بر شانتاژ تبلیغاتی آنها کار جالبی نبود . باید به کشورهای حاشیه خلیج فارس گوشزد می شد که جواب های هوی هست و اگر آنها بر ادعایی پوچ مهر تایید می زنند باید منتظر عکس العمل مردم ما هم باشند .
با امید روزی که ملل اسلامی از یوغ استعمار و استبداد آزاد کشته و جبهه واحدی را در برابر دشمنان اسلام تشکیل دهند .
اللهم عجل لولیک الفرج / یا علی
تا به حال هرچه نوشتم درقالب یادداشتها و مقالات جدی بوده (البته پر از عیب و ایراد) این دفعه خواستم کمی طنز هم قاطی نوشتهای جدی بکنم ببینم چی میشه . گرچه ظنز نویسی هنر است و من از آن بی بهره و شاید باعث تخته شدن وب سایتمان گردد ولی امتحانش ضرری ندارد .
از اواخر سال ۸۵ شاهدیم که وبلاگهایی بمنظور ایجاد شبهه و تردید در اعتقادات جوانان این مرز و بوم قارچ وار رشد می کنند و شاید هم بر سرعت رشد آنها اضافه شده . در هرصورت این قارچها ما را واداشت بریم بچه های مذهبی اهل قلم را پیدا کنیم و بعد یک دوره آموزشی وبلاگ نویسی فشرده حرکتی را در عرصه اینترنت البته در محدوده استان خودمان راه بیاندازیم . با چند نفر از بزرگان فرهنگ و سیاست هم رایزنی هایی کردم از جمله رئیس بزرگمان که همه جوره قول همکاری داد(جوجه را آخر پائیز می شمارند) چند روز پیش با یکی از مسئولین کانونهای فرهنگی شهرمان که دوستی دیرینه داریم قرار یک مذاکره استراتژیک را گذاشتیم ولی به علت عود بیماری کهنه نتوانستیم سرقرار حاضر شویم تا اینکه دیروز زنگ زدم ازش عذرخواهی کنم و قرار را به روز دیگر موکول کنم که این رفیق شفیق ما را از رو برد و با آن حال بد بلند شدیم رفتیم خدمتتشان .القصه مذاکرات اولیه در حال سپری شدن بود که موفق به دیدار یک دوست دیگرهم شدیم . اون هم علاقمند به حرکت وبلاگی از ما دعوت کرد فردا (یعنی امروز) در چهارمین جشنواره شعر بسیجیان استان آذربایجانغربی شرف حضور داشته باشم (اینها را برای خام کردن ما فرمایش کردند) البت ما طبق معمول فشار کار و ... را بهانه آوردیم ولی این بابا مگه دست بردار بود (زوره دیگه کاریش نمیشه کرد) القصه امروز قید اداره را زدیم و از رئیس بزرگ هم دعوت بعمل آوردیم (رسما) که تشریف بیاورند تو جشنواره . اون از من زرنگتر تشریف دارن و جلسه را بهانه کرده و فرمودند شما برو . اگر جلسه زود تمام شد من هم میام ( این رئیس ما مادر زادی جلسه برو هست) . صبح علی الطلوع (ساعت ۱۰) راه افتادیم به خیال اینکه طبق معمول جشنواره با یکی دوساعت تاخیر شروع میشه نگو که این رفیق ما خیلی منظم تشریف دارن و یک ساعت قبل از تشریف فرمائی ما جشنواره را افتتاح نمودند . البت سرش شلوغ بود متوجه دیر رسیدن ما نشد .
ما که رسیدیم شاعر گرانقدر کشورمان استاد براتی پور (ایشان را در محفل شعرا خدمت حضرت آقا دیده اید) در وصف آقا مهدی شعر می سرودند و بعد هم هیئت داوران که از شعرای نامی کشور و استانمان هستند نحوه داوری را تشریح کرده و چند تن از شعرایی که اشعارشان منتخب شده بود . مدعوین را به فیض اکمل رساندند .
در ادامه آقا سعید به قول استاد آران فرمانده اهل دل سپاه استان در بیان کوتاهی شعرا را مورد تشویق قرار داده و در حین بیاناتشان فرمایش کردند که من از شنیدن اشعار شما لذت می برم و حاضرم تا شب بشینم و گوش جان بسپارم به نوای زیبایتان ! مراسم با خوبی و خوشی به پایان رسید و جوایز آثار منتخب هم اهدا گردید و شعرای عزیز ما بعد اقامه نماز غذای مفصلی هم تناول فرمودند . این قسمت برنامه دلچسب تر از بقیه بود .
در ادامه مطالب گزارش جدی و حاشیه های جشنواره را بخوانید . این پائین را کلیک کنید
ادامه مطلب...